جنبش من هم در هند مطمئناً به شکارچیان جنسی در محل کار کمک می کند. این امر در انگ زدایی از بازماندگان و ارائه مسیرهایی برای بهبودی به آنها کمک کرده است. با این حال، این دامنه باید فراتر از زنان شهری بیان شود. علیرغم احساسات گرایی رسانه ای، این پتانسیل می تواند در برابری جنسیتی کمک کند. در کوتاه مدت، این قطعاً ترسی را در بین شکارچیان احتمالی ایجاد می کند و به عنوان بازدارنده عمل می کند. انطباق ناشی از ترس ممکن است چیز ایده آلی نباشد، اما در رده دوم قرار دارد.
اخیراً رسانههای هندی پر از داستانهایی از زنان شاغل شدهاند که تجربیات خود را از آزار و اذیت در محلهای کار و مکانهای عمومی منتشر میکنند. نامهای بزرگ صنعت بالیوود، روزنامهنگاران، سیاستمداران به جرایم جنسی از جمله موارد شنیع مانند تجاوز متهم میشوند. شخصیت های برجسته ای مانند نانا پاتکار، الوک نات، ام جی اکبر و غیره برای توضیح رفتار خود با همکاران زن مشکل دارند.
این کار با بازیگری تانوشری دوتا شروع شد که نانا پاتکار را به آزار و اذیت در طول فیلمبرداری یک فیلم در سال 2008 متهم کرد. مجموعه ای از اتهامات توسط چندین زن شاغل در پی هشتگ توئیتر #MeTooIndia بود. ظاهراً رسانههای اجتماعی بهعنوان یک توانمندساز بزرگ برای زنانی که اکنون میتوانند با مردم از هر نقطه جهان صحبت کنند و نگرانیهای خود را بیان کنند، تکامل یافته است. برخی استدلال می کنند که نیاز به چیزی مانند The جنبش من هم از زمان های بسیار قدیم آنجا بوده است.
جنبش من هم نه چندان دور در سال 2006 توسط تارانا برک در ایالات متحده آمریکا تاسیس شد. قصد او کمک به بازماندگان خشونت جنسی بود. بورک با توجه به زنان رنگین پوست خانواده کم درآمد، هدف خود راتوانمندسازی از طریق همدلی''. او می خواست که بازماندگان بدانند که در مسیرهای شفا تنها نیستند. این جنبش از آن زمان به بعد راه درازی را پیموده است. اکنون یک جامعه بزرگ از بازماندگان انگ زدایی در خط مقدم جنبش وجود دارد که از تمام نقاط جهان، از هر طبقه اجتماعی آمده اند. آنها واقعاً در زندگی قربانیان در نقاط مختلف جهان تفاوت قابل توجهی ایجاد می کنند.
در هند، The جنبش من هم حدود یک سال پیش در اکتبر 2017 با عنوان #MeTooIndia (به عنوان هش تگ در توییتر) شروع شد که در آن قربانیان یا بازماندگان حوادثی را روایت میکردند و در معادلات قدرت در محل کار و سایر تنظیمات مشابه، شکارچیان را صدا میکردند. در یک بازه زمانی کوتاه، این تبدیل به یک حرکت به سوی ترک شده است.آزار و اذیت جنسی"جامعه آزاد.
در واکنش به این موضوع، چند ماه پیش، ساروج خان، شخصیت معروف سینما، اظهاراتی جنجالی کرد.آنچه یک زن می خواهد به او بستگی دارد، اگر نمی خواهد قربانی شود، دیگر قربانی نخواهد شد. اگر هنرتان را دارید، چرا خودتان را میفروشید؟ صنعت سینما را سرزنش نکنید، این چیزی است که امرار معاش ما را تامین می کند.شاید منظور او رابطه توافقی برای منفعت حرفهای در قالب «بدن و گرفتن» بود. حتی اگر توافقی باشد، از نظر اخلاقی ممکن است این درست نباشد.
با توجه به روایتهای زنجیرهای از اتهامات در رسانههای اجتماعی، اما ظاهراً حوادث ذکر شده بسیار بعید به نظر میرسد که توافقی داشته باشند. بدیهی است که در صورت رد توسط زنان، رضایت وجود ندارد، بنابراین چنین حوادثی جرایم جدی هستند که باید توسط سازمان های مجری قانون دولت رسیدگی شود. اینکه چگونه یک رضایت واضح در معادله قدرت در محیط کار رسمی ایجاد می شود، احتمالاً می تواند محل بحث باشد.
هند چارچوب قانونی بسیار قوی برای مقابله با چنین حوادثی دارد. حتی رابطه جنسی توافقی با زیردستان نیز جرم انگاری شده است. سازوکارهای حمایتی در قالب احکام قانون اساسی، قوانین مجلس، رویه های قضایی دادگاه های مافوق، کمیسیون های متعدد ملی و دولتی، جناح های ویژه در پلیس و غیره تاکنون در پیشگیری از جرم علیه زنان در محل کار و زایمان مؤثر نبوده است. از عدالت
شاید بخشی از دلیل آن، ناکامی در جامعهپذیری اولیه و آموزش در القای ارزشهای درست در مردان به دلیل اخلاق اجتماعی حاکم مردسالارانه باشد. بدیهی است که بخشی از مردان ناتوانی در پذیرش «نه» از سوی زنان به عنوان نقطه پایان مطلق حتی در معادلات قدرت سلطه وجود دارد. شاید عدم درک و درک "رضایت" وجود داشته باشد. شاید آنها باید به دنبال ابراز تمایلات جنسی در خارج از کار باشند.
La جنبش من هم در هند مطمئناً به شکارچیان جنسی در محل کار کمک می کند. این امر در انگ زدایی از بازماندگان و ارائه مسیرهایی برای بهبودی به آنها کمک کرده است. با این حال، این دامنه باید فراتر از زنان شهری بیان شود. با وجود هيجانانگيز رسانهاي، اين پتانسيل ميتواند به آن كمك كند جنس انصاف. در کوتاه مدت، این قطعاً ترسی را در بین شکارچیان احتمالی ایجاد می کند و به عنوان بازدارنده عمل می کند. انطباق ناشی از ترس ممکن است چیز ایده آلی نباشد، اما در رده دوم قرار دارد.
***
نویسنده: اومش پراساد
نویسنده یکی از فارغ التحصیلان دانشکده اقتصاد لندن و یک دانشگاه سابق مستقر در بریتانیا است.
نظرات و نظرات بیان شده در این وب سایت صرفاً متعلق به نویسنده (ها) و سایر مشارکت کنندگان در صورت وجود است.