مفهوم بودا از کارما راهی برای بهبود زندگی اخلاقی به مردم عادی ارائه کرد. او اخلاق را متحول کرد. ما دیگر نمیتوانیم هیچ نیروی خارجی مانند خدا را مقصر تصمیمهایمان بدانیم. ما کاملاً مسئول شرایط اخلاقی خود بودیم. پول با ما متوقف می شود. "چراغ خودت باش، به دنبال پناه دیگری نباش" او گفت: "لازم نیست قربانی باشی، بلکه ارباب سرنوشت خودت" - (گزیده ای از هیوز، بتانی 2015، "نابغه جهان باستان بودا" '، بی بی سی)
دین هیچ تعریف ثابتی ندارد، اما میتوان آن را بهعنوان نظام واحدی از باورها و اعمال شامل خدای قادر مطلق، پیامبر(ص)، کتاب مقدس، جزم مرکزی، کلیسا، زبان مقدس و غیره تعبیر کرد. ادیان ابراهیمی توسط کتابها مدون و ادیان هستند. .
ممکن است اینطور نباشد آیین هندو. مدون نیست هیچ ایمان واحدی وجود ندارد، نه یک کتاب مقدس ثابت و نه هیچ عقیده ثابتی. ظاهراً هندوها مؤمن نیستند. آنها جویندگان موکشا یا رهایی از سانسارا هستند، چرخه تکرار بی پایان تولد، زندگی، مرگ و تولد دوباره. آنها به دنبال راه حل برای مشکل هستند سانسارا.
هر موجود زنده ای یک آتما دارد، یک روح دائمی فنا ناپذیر که پس از هر مرگ بدن تغییر می کند و چرخه بی پایان تولد و مرگ را پشت سر می گذارد. هر زندگی یک فرد باید با رنج هایی روبرو شود. جستوجو، جستجوی راهی برای رهایی از چرخه تولد دوباره است. در هندوئیسم مسیر رهایی، تجربه مستقیم خود دائمی و ادغام است اتما روح فردی با پارمتما روح جهانی
پس از کنار گذاشتن خانواده و تاج و تخت، بودا در روزهای اولیه خود به عنوان جویای حقیقت، این کار را برای یافتن راه حلی برای سانسارا انجام داد، اما این تجربه دگرگون کننده از او طفره رفت. حتی توبه های شدید انکار خود نیز به او کمک نکرد تا به رهایی برسد. از این رو، او هر دو رویکرد را رها کرد - نه خودپسندی و نه خودزنی شدید در عوض راه میانه را در پیش گرفت.
اعتدال به رویکرد جدید او در پی رهایی تبدیل شد. او به تعمق و بررسی واقعیت های دنیای درونی و بیرونی پرداخت. او دریافت که همه چیز در جهان ها دائماً در حال تغییر است و در جریان دائمی است - شکل مادی فیزیکی، شخصیت، ذهن، احساس، آگاهی ما همه زودگذر هستند. هیچ نقطه ای وجود ندارد که تغییر نکند. چیزی شبیه اصل عدم قطعیت هایزنبرگ در مکانیک کوانتومی. این درک که هیچ چیز ثابت یا دائمی نیست، بودا را به این نتیجه رساند که مفهوم آتما روح دائمی یا مستقل نامعتبر است.
بودا وجود موجودیت ذاتاً مستقل را انکار کرد. (بنابراین هیچ مفهومی از خلقت در مذهب بودا. همه ما فقط آشکار می شویم). وی در ادامه گفت: فکر روح دائمی ریشه مشکل است زیرا باعث خودخواهی و خود محوری افراد می شود. هوس ایجاد کرد و مردم را برده نگرانی های زودگذر زمینی کرد و در نتیجه مردم را در دام گرفتار نگه داشت. سانسارا.
به گفته بودا، اولین چیز در مسیر رهایی رهایی از توهم عمیق روح دائمی است. «من»، «من» یا «من» علل اساسی رنج (که فقط بیماری یا پیری نیست، بلکه ناامیدیها و ناامنیهای مداوم زندگی است) ناشی از توهم خود دائمی هستند. رهایی از این توهم با کشف مجدد ماهیت غیر خود، کلید غلبه بر رنج است. او گفت ''اگر بتوانیم توهم خود را خاموش کنیم، چیزهایی را که واقعاً هستند خواهیم دید و رنج ما پایان خواهد یافت. ما توانایی کنترل زندگی خود را داریم''. او برای ریشهکن کردن دائمی ولع، جهل و توهم و رهایی از سامسارا استدلال میکرد. این راهی است برای رسیدن به رهایی ذهن یا نیروانا که مستقیماً از درون تجربه می شود.
بودا نیروانا یا رهایی از نظر تئوری برای همه باز بود، اما برای بسیاری از دست دادن زمان دشوار بود، بنابراین او با بازنگری مفهوم هندو به چنین افرادی امیدوار بود. کارما کارما به اقدامات قابل توجهی اشاره دارد که کیفیت زندگی در زندگی بعدی را بهبود می بخشد. به طور سنتی، مترادف با مراسم و اعمالی بود که توسط کاهنان به نمایندگی از کاست های بالاتر انجام می شد. افراد پایینترین طبقه چشمانداز کمی برای بهبود زندگی بعدی خود از طریق این شکل آیینی داشتند سرنوشت.
بودا تغییر کرد سرنوشت از عمل مناسکی گرفته تا اندیشه و قصد عمل. مردم اکنون انتخاب خوبی داشتند. هدف از عمل مهمتر از خود عمل بود. اگر خوب فکر می کردی و نیتت خیر بود، می توانست سرنوشتت را تغییر دهد. او کارما را از دست کشیشانی که در حال تمرین بودند گرفت و به دست مردم عادی داد. کاست، طبقه و جنسیت بی ربط بود. همه حق انتخاب و آزادی داشتند تا پیشرفت کنند و انسان خوبی شوند. مفهوم او از سرنوشت رهایی بخش بود هرکسی که در چرخه سامسارا گیر کرده بود، فرصتی برای بهبود کیفیت تولد دوباره خود داشت.
مفهوم بودا از کارما راهی برای بهبود زندگی اخلاقی به مردم عادی ارائه کرد. او اخلاق را متحول کرد. ما دیگر نمیتوانیم هیچ نیروی خارجی مانند خدا را مقصر تصمیمهایمان بدانیم. ما کاملاً مسئول شرایط اخلاقی خود بودیم. پول با ما متوقف می شود. ''چراغ خودت باش، پناه دیگری نجو'' او گفت ''لازم نیست قربانی باشید، بلکه بر سرنوشت خود مسلط باشید''.
نه زبان مقدس، نه جزمی، نه کشیش، حتی خدا هم لازم نیست، بودیسم به دنبال حقیقت بود و ارتدکس مذهبی را به چالش کشید. این باعث شد تا عقلانیت بر خرافات و باورها چیره شود. بودا بر ارزش مطلق شفقت پافشاری کرد، اما بزرگترین سهم او برای بشریت در قالببندی مجدد کارما است. اکنون این امکان برای مردم فراهم شد که بدون تأیید یا توافق بر یک جهان بینی دینی، اقدامات خوبی انجام دهند.
او توضیح داد که چگونه باید رفتار کرد، مهم نیست که خدا وجود دارد یا ندارد. این چیزی است که برای دنیای مدرن مملو از درگیری و خشونت بسیار مرتبط است.
***
منبع:
هیوز، بتانی 2015، «نابغه بودای جهان باستان»، بیبیسی، برگرفته از https://www.dailymotion.com/video/x6vkklx