مانترا، موسیقی، تعالی، الوهیت
منبع: Emil Schlagintweit/دامنه عمومی)

اعتقاد بر این است که موسیقی موهبتی الهی است و احتمالاً به همین دلیل است که همه انسان ها در طول تاریخ در زندگی خود تحت تأثیر موسیقی قرار گرفته اند. این مقاله به بررسی اهمیت کلمه AUM یا مانترا در فرهنگ هندی می‌پردازد که پایه و اساس موسیقی کلاسیک است. نویسنده در ادامه به بررسی نقش موسیقی در رسیدن به مقام متعالی و تأثیر موسیقی در زندگی ما می پردازد.

موسیقی یک ویژگی اساسی نوع بشر است. تقریباً هر جامعه شناخته شده در طول تاریخ دارای نوعی موسیقی بوده است، از ابتدایی ترین تا پیشرفته ترین. در اولین تمدن انسان ها قبلاً سازهای پیچیده ای مانند فلوت استخوانی، چنگ فکی و سازهای کوبه ای می نواختند (واینبرگر، 2004).

تبلیغات

چه با آهنگ بخوانیم چه نخوانیم، همه می خوانیم و زمزمه می کنیم. در ریتم یا نه، دست می زنیم و تاب می خوریم. در مرحله یا نه، همه ما می رقصیم. پیدا کردن کسی که این ارتباط را با موسیقی احساس نمی کند آسان نیست. موسیقی همچنین توانایی برانگیختن احساسات شاد و عاطفی را دارد و می تواند خلق و خوی فرد را تغییر دهد. نوزادان در حالی که هنوز در رحم هستند شروع به واکنش به موسیقی می کنند. در سن 4 ماهگی، نت های ناهماهنگ در انتهای یک ملودی باعث می شود که آنها به هم بپیچند و دور شوند. اگر آهنگی را دوست داشته باشند، ممکن است صدا کنند (کرومی، 2001). در سنین بسیار پایین، این مهارت توسط موسیقی این گروه ایجاد می شود فرهنگ که در آن کودکی بزرگ می شود. هر فرهنگی دارای سازهای مخصوص به خود است که برای موسیقی و نحوه استفاده مردم از آنها، نحوه آواز خواندن مردم، نحوه صدای مردم و حتی نحوه شنیدن و درک صداها استفاده می شود.

این مطالعه اکتشافی منشأ و اهمیت مانترا OM را که به عنوان صدایی مقدس نیز شناخته می شود، با کاوش در متون باستانی ودایی هندی بررسی می کند. این مطالعه همچنین توضیح می‌دهد که چگونه ریشی‌های هندی (محققان) بودیسم تانتریک را که شامل OM به عنوان بخشی از مانتراهای متعدد بود، به تبت در قرن هشتم آوردند.

این مطالعه بیشتر تحلیل می‌کند که چرا متون الهیات و متافیزیک هند اینقدر بر صدای مقدس OM تأکید می‌کنند، و بررسی می‌کند که چگونه و چرا صدای مقدس OM اساس سانگیتا و موسیقی کلاسیک مذهبی هندی شد.

این مطالعه ارتباط بین موسیقی، تعالی، الوهیت و مغز انسان را بیشتر مورد بررسی قرار می‌دهد تا بفهمد که آیا همه ما این مدار بیولوژیکی داخلی را داریم که فقط در تمرین‌کنندگان فعال است یا یک حادثه بیولوژیکی است.

تجربه شخصی و انگیزه برای مطالعه

مانند میلیاردها نفر، من یک خواننده آموزش دیده نیستم، اما دوست دارم موسیقی گوش کنم. من تا آوریل 2017 نتوانستم آواز بخوانم، زمانی که در یک جمع خانوادگی، یک کارائوکه به من دادند.

هنگام امضای آن شب، احساس کردم که صدا یا کلمات به آرامی از گلویم عبور می کنند، هرچند، گاهی اوقات، ریتمی ندارند. خودم را باور نمی کردم اما خوشحال بودم. هفته بعد یک دستگاه کارائوکه خریدم و از آن به بعد هر وقت وقت کنم می خوانم.

می‌دانم که تغییرات گلوی من به دلیل فعال شدن انرژی در بدنم بود، زمانی که از طریق پیاده‌روی در جنگل/جنگل سلامتی را جبران می‌کردم. برای درک این موضوع، لطفا مقاله من با عنوان "کاوش در پتانسیل بدن و مغز انسان برای همگام سازی با تشدید الکترومغناطیسی زمین و تشدید شومان" منتشر شده در مجله بین المللی آیین هندو و فلسفه (بیست، 2019). این مقاله در http://bgrfuk.org/ نیز موجود است.

هدف اصلی از نگارش این مقاله آگاه کردن خوانندگان از پتانسیل های بدن و مغز انسان و نقش موسیقی در تغییر مغز و بدن ما است که می تواند کیفیت زندگی ما را بهبود بخشد. به نظر من دانشمندان باستانی در هند به خوبی از این پدیده آگاه بودند.


مانترا - دیدگاه باستانی هند

سرود (سنسکریت - मन्त्र) یک صدای مقدس یا روحانی، یک هجا، کلمه یا واج، یا گروهی از کلمات در سانسکریت است که اعتقاد بر این است که قدرت های روانی یا معنوی را برای تمرین کنندگان فراهم می کند. کاربرد اصلی مانترا در قدیمی ترین ادبیات آریایی یا هندوایرانی به صورت مانترا در سانسکریت (ودا) یا مانترا در فارسی باستان (اوستا) ظاهر می شود. قدیمی ترین مانتراهایی که به زبان سانسکریت ودایی در هند ساخته شده اند حداقل 5000 سال قدمت دارند.

در هندوئیسم، مانتراها یک واحد زبانی هستند که از یک هجا، کلمه، یا مجموعه ای از هجاها یا کلمات در زبان سانسکریت تشکیل شده است که به عنوان ابزاری دگرگون کننده فکر، گفتار یا عمل عمل می کند، به ویژه هنگامی که در طول یک مراسم ادا می شود. مانتراها در دینی و عملکردهای نیمه مذهبی توسط افرادی که از سنت هندو پیروی می کنند. در سنت هندو، مانتراها برای اهداف متعددی مانند ستایش خدایان، تشکر از خدایان، فراخوانی حضور روح، یادآوری یک روایت اسطوره‌ای، نصب یک خدا، افتتاح معبد، تقدیس زیارتگاه مقدس، اجرای انتقال در مرحله زندگی، استفاده می‌شوند. و عرضه مستقیم به اجداد (بک، 2009).

اعتقاد بر این است که بدون مانترا نمی توان هیچ تمرین معنوی را در هندوئیسم تکمیل کرد. بدون مانترا، هیچ فداکاری وجود ندارد، و بدون OM هیچ مانترای وجود ندارد.

OM -مانترا

OM یک مانترا باستانی است که جایگاه اصلی را در متون اساطیری، آیینی و موسیقی هندی اشغال می‌کند و نقش برجسته‌ای در هندوئیسم، به ویژه در عبادت، حفظ می‌کند. هجای OM با نام AUM نیز شناخته می شود. چندین ویدیو در یوتیوب با تلفظ صحیح OM موجود است.

در سنت هندو گفته می شود که صدای OM کل جهان را در بر می گیرد. این اولین صدا از آغاز زمان است و حال و آینده را نیز در بر می گیرد. دانشمندان باستانی معتقد بودند که همه چیز در جهان در حال تپش و ارتعاش است (دودجا، 2017)، هیچ چیز واقعاً ثابت نیست.

به گفته آندره پادوکس، محقق تانتریک (1981: 357)، «فرآیند کیهانی و فرآیند انسانی کلمه، صدا یا گفتار موازی و همسان هستند». جالب است بدانید که اخترفیزیک‌دانان اکنون پژواک‌هایی از انفجار بزرگ را که در آغاز زمان رخ داده است، شناسایی کرده‌اند. و این صدایی که آنها تشخیص داده اند یک صدای زمزمه است، بسیار شبیه صدای OM.

کلمه OM هنگامی که خوانده می شود، با فرکانس 136.1 هرتز می لرزد، که همان فرکانس ارتعاشی است که در همه چیز در طبیعت یافت می شود. جالب اینجاست که فرکانس سی و دومین اکتاو سال زمینی نیز هست. من معتقدم به همین دلیل گفته می شود که OM لحن اصلی و اولیه جهان است، به عبارت دیگر، صدای اصلی خلقت. جدول زیر تصویر را ارائه می دهد.

دوره زمانی (T) یک چرخش زمین به دور خورشید = 365.256 روز x 24 ساعت در روز x 60 دقیقه در ساعت x 60 ثانیه در دقیقه = 31558118.4 ثانیه

بنابراین، فرکانس (f) سال زمینی = 1/T = 3.168757 x 10-8 هرتز.

اگر این را در 32 ضرب کنیمnd اکتاو، یعنی با 4294967296 (=232)، = 136.1 هرتز = فرکانس صدای 'OM' را دریافت می کنیم.

[برگرفته از Dudeja، 2017]

خوانندگان ممکن است دوست داشته باشند به صدای OM در این آدرس گوش دهند: https://www.planetware.de/audio/04-13610erdjahr.mp3

OM مقدس‌ترین مانترا دین ودایی و هندو، مانترا گایاتری 'OM Bhur Bhuvah Svah… را پیش‌گفتار می‌کند، که از قدرت خورشید برای روشن کردن جهان درخواست می‌کند. ذهن (بک، 1994).

سرود

[برگرفته از: https://vedicfeed.com/gayatri-mantra-meaning-significance-and-benefits/]

چندین مطالعه وجود دارد (شارما، 2011؛ ​​توماس و شوبینی 2018؛ دودجا، 2017) که مزایای خواندن مانترا گایاتری را برجسته می کند. هجاهای مانترا گایاتری با استفاده از قسمت های مختلف دهان مانند گلو (حنجره)، زبان، دندان ها، لب ها و ریشه زبان بیان می شوند. در حین تکلم، رشته‌های عصبی بخش‌های خاصی از دهان که صدا از آن منتشر می‌شود تا قسمت‌های مختلف بدن کشیده می‌شود و بر غدد مربوطه فشار وارد می‌کند.

در بدن غدد مختلفی بزرگ، کوچک، مرئی و نامرئی وجود دارد. گفتن کلمات مختلف بر غدد مختلف تأثیر می گذارد و با چنین ضربه ای انرژی این غدد تحریک می شود. بیست و چهار حرف در گایاتری-مانترا مربوط به بیست و چهار غده از این قبیل است که در بدن قرار دارند که با تحریک، قدرت های ذهن را برای خرد صالح (ساتوا گونا) فعال و بیدار می کنند.

بنابراین، مانترا نوعی ابزار یا فرمول کلامی برای دگرگونی «ذهنی یا مغزی» است. به عنوان ابزارهای کلامی، مانترا با واقعیت عینی، مانند اشیاء بصری، فقط به صورت صدا مطابقت دارد.

مانتراهای متعددی در هندوئیسم وجود دارد. با این حال، از بین همه مانتراها، OM منبع (Mula-Basis) مانترا در نظر گرفته می شود. بالاترین و خالص ترین است، یعنی خود برهمن (خدا) به صورت کلمه (سبدا برهما). همچنین به عنوان مانترا پوروشا (خدا به عنوان مانترا) پراناوا (مانترای حامی زندگی) و تاراکا (راز) شناخته می شود، که دارای قدرت الوهیت و پاکسازی سایر بیان کلامی و اشکال کلمه است. به همین دلیل، قبل از هر عمل آیینی، برای القای قدرت و خلوص الهی، اهنگ یک صدای مقدس به شکل مانترا ضروری بود.

اگرچه OM از هندوئیسم سرچشمه می گیرد، اما در آیین بودا، جین، سیک و چندین کشور آسیای جنوب شرقی نیز یافت می شود.

OM در سنت‌های بودایی تانتریک تبت و ژاپن نفوذ می‌کند، جایی که به ترتیب با نام‌های Vajrayana و Shingon شناخته می‌شود. محقق هندی پادما سامباوا بودیسم تانتریک را که شامل OM به عنوان بخشی از مانتراها و دارانی های متعدد یا فراخوان های طولانی بوداها و بودیساتواهای مختلف می شد، در قرن هشتم به تبت آورد (بک، 1994).

نماد (ॐ) از سه هجا تشکیل شده است، یعنی حروف A، U، M، و هنگامی که به سانسکریت نوشته می شود، یک نقطه هلالی در بالای خود دارد. اعتقاد بر این است که حرف "A" نماد حالت خودآگاه، حرف "U" حالت رویا و حرف "M" حالت خواب بدون خواب ذهن است. کل نماد (ॐ) با هلال و نقطه به عنوان حالت چهارم یا توریا شناخته می شود که هر سه حالت را ترکیب می کند و از آنها فراتر می رود. علاوه بر این، AUM همچنین بیانگر سه زمان، یعنی گذشته، حال و آینده است، در حالی که کل نماد مخفف خالقی است که از محدودیت زمان فراتر می رود (کوچار، 2000).

سه حرف AUM همچنین بیانگر سه گونا یا کیفیت هستند که عبارتند از Sattva، Rajas و Tamas که در باگاوات گیتا توضیح داده شده است. AUM همچنین نمایانگر هر دو جنبه آشکار (Nirguna) و آشکار (Sagun) خداوند است، و به همین دلیل، آن را پراناوا می نامند، به این معنی که OM در سراسر زندگی ما نفوذ می کند و از پرانا یا نفس عبور می کند (Bhaktivedanta، 1972).

چندین اوپانیشاد به AUM به عنوان آتمن (روح یا خود درون) و برهمن (واقعیت نهایی، تمامیت جهان، حقیقت، الهی، روح عالی، اصل کیهانی و دانش) اشاره کردند.

OM Mantra در طول دوره ودایی - توسعه تاریخی

اگرچه کلمه OM مستقیماً در اولین سرودهای ریگودا ذکر نشده است، اما در سه ودای دیگر و چندین اوپانیشاد مرتبط با آنها ظاهر می شود. وداها مجموعه بزرگی از متون مذهبی هستند که در هند باستان سرچشمه گرفته اند و بین 1500 قبل از میلاد تا 700 قبل از میلاد به زبان سانسکریت سروده شده اند و حاوی سرودها، فلسفه و راهنمایی در مورد اعمال آیینی هستند.

اعتقاد بر این است که در اوایل دوره ودایی، به دلیل تقدس مرتبط با OM، این کلمه به عنوان یک راز نگهداری می شد و هرگز در انظار عمومی بیان نمی شد (اولدنبرگ، 1988). با این حال، کلمه OM آشکارا برای اولین بار در Shukla (سفید) Yajurveda ظاهر می شود. این اعتقاد وجود دارد که ممکن است کلمه بعداً اضافه شود زیرا OM به طور غیرمستقیم به عنوان یک کیفیت الهی (deva lakshna) در (5.2.8) آیه Tattiriya Samhita از Yajurveda سفید ذکر شده است. که دارای سه حالت بیان هستند (tri-alikhita)، عبارتی که اغلب با OM همراه است.

چندین دیدگاه دیگر در رابطه با منشأ هجای OM وجود دارد. به عنوان مثال، ماکس مولر پیشنهاد کرد که هجای OM ممکن است از یک کلمه باستانی "Avam" گرفته شده باشد، که در دوران ماقبل تاریخ به معنای "که" برای اشاره به اشیاء دور استفاده می شد. از سوی دیگر، به گفته سوامی سانکاراندا، این کلمه ممکن است از «سوما» گرفته شده باشد، نام خدای مهمی که در وداها مکرراً ذکر شده است و بسیاری از مراسم باطنی با او مرتبط است (گریتی، 2015).

در سنت هندو، OM هنوز با قربانی ودایی همراه است، و بنابراین، پایه و اساس تمام آواز و موسیقی هندو است. قبل از هر عمل آیینی، آهنگسازی صدای مقدس به صورت مانترا ضروری است.

در زیر پیوندهای دو ویدیوی یوتیوب از سرودهای ودایی وجود دارد:

1. تلاوت ودایی تکرارهای مختلف وداها توسط مرکز ملی هنرهای ایندیرا گاندی، دهلی نو: موجود در https://www.youtube.com/watch?v=2UvdbJyH9pA

2. آوازهای ودایی ودا-شاخا سوادیایا توسط محققان ودایی بنارس توسط فیلم های جهانی موجود در: https://www.youtube.com/watch?v=UyZoXG_Wi5U

OM Mantra در متون اوپانیشادیک

اوپانیشادها بخش پایانی چهار ودا هستند. اوپانیشادها در هند بین ق. 800 قبل از میلاد و ق. 500 سال قبل از میلاد مسیح، که قدمت آنها را تقریباً 3000 سال می کند. اوپانیشادها حاوی اطلاعاتی در مورد اصول و مفاهیم فلسفی هندوئیسم، از جمله کارما (عمل درست)، برهمن (واقعیت نهایی)، آتمن (خود یا روح واقعی)، موکشا (رهایی از چرخه تناسخ) و آموزه‌های ودایی هستند که خود را توضیح می‌دهند. تحقق از طریق تمرینات یوگا و مدیتیشن (اشواران، 2007).

اوپانیشادها نتیجه گیری پیشگامانه ای را ارائه کردند که مانترا یا صدای OM برهمن، مطلق مطلق، و همچنین آتمن یا خود برتر در همه موجودات را نشان می دهد. از آنجایی که جهان با برهمن ابدی نیز برابر است، OM نماد تمام خلقت است. همه اوپانیشادها دارای یک مانترای مرکزی «OM Tat Sat» (OM آن است، حقیقت است)، که نشان می‌دهد OM بالاترین حقیقت متافیزیکی است، که دیگر به تشریفات بیرونی مرتبط نیست. OM یک ابزار مراقبه عمیق برای تحقق خود در نظر گرفته می شود - که از طریق "فداکاری درونی" یا مراسم ذهنی تحقق می یابد (Madhavananda، 1950؛ Krishnananda، 1984؛ Ollivelle، 1996).

سوامی چینمایاناندا و گامبیراناندا در ترجمه چند اوپانیشاد اهمیت مانترا OM را برجسته می‌کنند، برای مثال:

ماندوکیا اوپانیشاد (1.1.1.) بیان می کند که OM، جهان، همه اینهاست. توضیح واضح آن این است (زیر) - هر چه گذشته، حال و آینده است، به راستی که OM است. آنچه فراتر از سه دوره زمانی است، در واقع OM است (Chinmayananda، 2017).

پراسنا اوپانیشاد (5.2) بیان می‌کند که ای ساتیاکاما، همین برهمن، معروف به پارا [ویژگی کمتر] برهمن و آپارا [مرتبط با نام‌ها و اشکال] برهمن، جز این OM است. بنابراین، دانای روشن به هر یک از این دو از طریق این وسیله به تنهایی دست می یابد (Gambhirananda، 2010).

چاندوگیا اوپانیشاد (1.1.1-2) بیان می کند که باید روی هجای OM، Udgitha تعمق کرد، زیرا اودگیتا را با شروع OM می خواند (Gambhirananda، 2009).

کاتا اوپانیشاد (2.15-17) بیان می‌کند که هدفی که همه وداها اعلام می‌کنند، که همه توبه‌ها اعلام می‌کنند، و با آرزوی اینکه آنها زندگی برهماچاریا را رهبری کنند، به طور خلاصه به شما می‌گویم که آن OM است. این هجا برهمن است، این هجا هم بالاترین. با دانستن این هجا، هر چه بخواهد، به آن می رسد. این حمایت بهترین است، این حمایت مطلق است. با دانستن این حمایت، شخص در دنیای برهما پرستش می شود (Gambhirananda، 2010).

Mundaka Upanishad (2.2.6) بیان می‌کند که این خود به شکل‌های مختلف متولد شده در ذهن وجود دارد، جایی که تمام اعصاب در کنار هم قرار گرفته‌اند، همانطور که پره‌ها روی توپی چرخ ارابه جمع شده‌اند. در این خود با کمک OM به این طریق مراقبه کنید. باشد که عاقبت به خیری برای شما برای رفتن به سوی دیگر جهل باشد (Gambhirananda، 2010).

Taittiriya Upanishad (1.8.1) بیان می کند که باید تأمل کرد: OM برهمن است. تمام این جهان، درک و تصور، OM است. یک برهمانا در حال خواندن ودا با قصد "بگذارید برهمن را بدست بیاورم" می گوید "OM". مطمئناً او به برهمن دست می یابد (چینمایاناندا، 1974).

همه اوپانیشادها طرفدار این هستند که مانترا OM راه را به سوی خرد باز می کند که آتمان (روح) بخشی از دسته وسیع تر برهمن (روح جهانی یا خدا) است.

OM Mantra در سنت های تانتریک

تانترا به عنوان مفصل‌ترین شرح الهیاتی و متافیزیکی دوره قرون وسطی در هند توسعه یافت. فرولی (1994) اشاره کرد که ریشی های باستانی معتقد بودند "بدون مانترا تانترا وجود ندارد". OM به عنوان یک mula-mantra، ریشه و آغاز اکثر مانتراها استفاده می شود.

متون یوگای هند توضیح می دهند که OM نماد اصلی اتحاد لرد شیوا با الهه شاکتی در سنت تانترا است. پیوند اضداد از نظر عناصر مذکر و مؤنث، اشکال مختلف تانترا و یوگای باطنی را فرا گرفته است. لرد شیوا نمایانگر اصل اصلی مرد و الهه دیوی یا شاکتی، اصل زن است (والیس و الیک، 2013).

ترکیب آیینی آنها در هجای OM منعکس شده است، جایی که حضور نادا-شاکتی (دیوی) با بیندو (شیوا) به ترتیب با نیمه ماه و نقطه بالای OM (ॐ) نشان داده می شود. تمرین‌کنندگان تانتریک در اعمال آیینی شامل مانتراها به منظور ایجاد وحدت در کیهان و درون بدن شرکت می‌کنند، که در یوگای کوندالینی منعکس شده است، جایی که یوگی به دنبال بیدار کردن مار کوندالینی ماده در پایه ستون فقرات است و آن را از طریق ستون فقرات بالا می‌برد. چاکراها یا مراکز انرژی در بدن، و در نهایت آن را با شیوا مرد در تاج در بالای سر ادغام می کنند (پادوکس، 1990).

مراحل اولیه یوگا یک دوره رشد اخلاقی شامل اصول خشونت پرهیز، تجرد و راستگویی را ترسیم می کند، اما مربیان یوگا همچنین وضعیت ها و شیوه های مختلفی را آموزش می دهند که در نهایت فرد را به حالت موکشا یا رهایی می رساند. به عنوان بخشی از این فرآیند، تمرین خواندن OM توسط حکیم پاتانجلی در یوگا-سوترا به عنوان وسیله ای مفید برای تمرکز توجه بر ایشوارا، پروردگار جهان، تجویز می شود.

OM Mantra در Sangita و موسیقی کلاسیک

موسیقی هندی در سانسکریت به عنوان Sangita شناخته می شود و از آغاز تاریخ ثبت شده به طرق مختلف با هندوئیسم در هم آمیخته شده است. بنابراین، تعجب آور نیست که هجای OM ارتباط پایداری با اجرای موسیقی داشته باشد. موسیقی آوازی و دستگاهی نقش مهمی در اندیشه و عمل مذهبی داشته است. صدای موسیقی در هند به همان مفاهیم الهیاتی و فلسفی باستانی مانند آوازها و مانتراها مرتبط است (راغوان، 1978).

رساله های موسیقی سانسکریت اعلام می کنند که همه موسیقی ها از OM سرچشمه می گیرند و در OM حل می شوند. OM بیان صوتی نادا-برهمن (خدا به عنوان صدای الهی)، "صدای مطلق" است که همچنین پایه موسیقی است. بنابراین، تمام آهنگ های مذهبی یا کلاسیک در خانه ها و معابد با بیان نت پایه یا تونیک به شکل OM شروع می شود. آواز OM به صورت یک صدای پهپاد ثابت بر روی نت تونیک مناسب برای محدوده آوازی خواننده ارائه می شود. در کنسرت‌های موسیقی کلاسیک هندی، پس از OM اولیه، صدا توسط خوانندگان گسترش می‌یابد تا طیف نت‌های مربوط به فرمول خاص راگا یا ملودیک به کار رفته در آهنگ یا آهنگسازی را شامل شود (بک 2009).

هندوئیسم صدای الهی OM را به عنوان شکلی از «مطلق» که به «برهمن» معروف است از طریق مفهوم نادا-برهمن، متشکل از نادا-شاکتی (انرژی صوتی) و برهمن (مطلق الهی) پذیرفته است.

موسیقی باستان و الوهیت

صدای موسیقی در هند با مفاهیم الهیاتی و فلسفی باستانی آواز و مانترا مرتبط است. بهاراتا مونی تئاترشناس و موسیقی شناس هندی باستانی بود که ناتیا شاسترا، رساله ای نظری درباره دراماتورژی هند باستان و تاریخ نگاری، به ویژه تئاتر سانسکریت نوشت.

لی (2000) تأکید کرد که بهاراتا به عنوان پدر هنرهای نمایشی هند در نظر گرفته می شود. Nāṭya Śāstra (سنسکریت: नाट्य शास्त्र، Nāṭyaśāstra) یک متن سانسکریت در مورد هنرهای نمایشی است. این متن به حکیم بهاراتا مونی نسبت داده می شود و اولین گردآوری کامل آن بین سال های 200 قبل از میلاد تا 200 پس از میلاد برمی گردد، اما تخمین ها بین 500 قبل از میلاد تا 500 پس از میلاد متفاوت است.

موسیقی کلاسیک هند موضوع گسترده ای است و بنابراین، نمی توان آن را در این مقاله خلاصه کرد. با این حال، موسیقی کلاسیک در دوران باستان به عنوان Gandharva Sangīta ("موسیقی آسمانی") شناخته می شد. سنت هندو صدای الهی را به عنوان شکلی از امر مطلق که از طریق مفهوم نادا-برهمن (صدای به عنوان خدا) به نام برهمن شناخته می شود، پذیرفته است که از ناداشاکتی (انرژی صوتی) و برهمن (مطلق الهی) تشکیل شده است. اجراکنندگان آسمانی گانداروا (موسیقی باستانی) به نام گاندارواها شناخته می‌شدند، طبقه‌ای از خوانندگان و خدایان مرد به رهبری نارادا، پسر اسطوره‌ای برهما که در بهشت ​​زندگی می‌کرد اما قادر بود در سراسر جهان سفر کند (داس؛ 2015؛ بک، 2009).

گاندارواها ارواح ذاتی مردانه بودند که اعتقاد بر این بود که مهارت های موسیقی فوق العاده ای دارند. آنها توسط همسرانشان، آپساراهای رقصنده، همراه با کیناراها بر روی آلات موسیقی همراه بودند. در شمایل نگاری هندو، گاندارواها اغلب به عنوان خواننده در دربار خدایان به تصویر کشیده می شوند. موسیقی تا قرن سیزدهم به سادگی به عنوان Sangita یا Gita شناخته می شد و با خدایان و الهه های هندو مرتبط بود. Sangita (آهنگ خوش فرم) دارای سه بخش است: موسیقی آوازی، موسیقی دستگاهی و رقص (پراجنااندا، 1963).

گانداروا سانگیتا یا به سادگی «گانداروا»، همتای درباری یا سلطنتی ساما-گانای ودایی باستانی بود که در طول دوره کلاسیک نمایشنامه سانسکریت شکل کامل خود را پیدا کرد، همانطور که در ناطیا-اشاسترا و داتیلام بازگو شده است. در مرحله بعد، رقص از موسیقی جدا شد (بک، 2009). به همین ترتیب، در اساطیر یونانی، موزها خدایان بودند که الهام بخش فعالیت های هنری بودند. اعتقاد بر این است که موزها نه تنها خدایان را سرگرم می کردند، بلکه به انسان ها نیز الهام می دادند (آریس، 2014).

اعتقاد بر این است که افرادی که باکتی یوگا (سرود مانترا و ستایش خدا) را در دوران باستان تمرین می کردند، می توانستند با خدا ارتباط برقرار کنند، اما اینکه دقیقا چگونه این کار را انجام می دادند همیشه یک سوال بوده است.

موسیقی و تعالی

اعتقاد بر این است که موسیقی دارای ویژگی های ماورایی است (Lefevre, 2004) و احتمالاً به همین دلیل از موسیقی در طول عبادت های مذهبی در سراسر فرهنگ ها استفاده می شود. اعتقاد بر این است که کسانی که موسیقی می آفرینند هدیه ای از خدا دارند و موسیقی آنها هدیه ای است برای کسانی که به موسیقی آنها گوش می دهند. موسیقی انواع مختلفی از اطلاعات مربوط به سازندگان یا اجراکنندگان را برجسته می کند، مانند حالات روحی، بیوشیمی، ریتم های درونی یا اندام ها، و حتی نحوه ساخت فیزیکی آنها (پرت، 2004)

در دهه 1960، مزلو حالت تغییر یافته آگاهی را یکی از ویژگی های تجربه اوج با استفاده از اصطلاح "آگاهی واحد" در نظر گرفت (مزلو، 1964، ص68). هریسون و لویی (2014) تاکید کرده اند که اخیراً چندین محقق تجربیات شدید موسیقی (IMEs) را به عنوان حالات تغییر یافته آگاهی تفسیر کرده اند (به عنوان مثال بکر، 2004؛ گابریلسون، 2011). با این حال، به دلیل کانون‌های علمی مختلف، ارتباط بین IME و حالت‌های تغییر یافته هوشیاری بلافاصله آشکار نمی‌شود، علی‌رغم این واقعیت که مردم در نقاط مختلف جهان این تجربه‌های اوج را تجربه می‌کنند.

گابریلسون (2011) یک چارچوب شبه پدیدارشناختی گسترده برای درک لحظه‌های متعالی یا روان‌فیزیولوژیکی تجربه موسیقی با مشخص کردن این لحظات به‌عنوان «تجربه قوی با موسیقی (SEM)» ارائه می‌کند، که به طور آزاد مبتنی بر تجربه اوج مزلو است (مزلو، 1962). مطالعه گابریلسون نشان می‌دهد که وقتی فردی تجارب روانی فیزیولوژیکی را تجربه می‌کند، اشک می‌ریزد (24 درصد از شرکت‌کنندگان)، لرز/لرز (10 درصد)، و رعشه یا گوشت غاز (5 درصد). تجارب مشابهی توسط افرادی که یوگا باکتی را تمرین می کنند، گزارش شده است، همانطور که در باگاوات گیتا ذکر شده است.

محبوب ترین اصطلاحات در گفتمان دانشگاهی و عامه که با تجربه موسیقی مرتبط هستند عبارتند از: لرز، هیجان، ارگاسم پوست و فریسون که اغلب به جای هم استفاده می شوند (گرو و همکاران، 2007؛ هورون و مارگولیس، 2011؛ ​​هریسون و لویی، 2014). ). در حالی که هدف اصطلاحات لرز و هیجان، شناسایی بخش‌های مهم و به راحتی قابل آزمایش از لحظات متعالی است، هر دو از فقدان اجماع عملیاتی و سازمانی رنج می‌برند.

اصطلاح "ارگاسم پوست" به دلیل ارتباط پیچیده آن با قراردادهای جنسی در ادبیات دانشگاهی زیاد استفاده نمی شود. ارگاسم پوستی به احساس لذت بخش در قسمت های مختلف بدن ما اطلاق می شود که به شرایط یا القای ما بستگی دارد و دارای مولفه های حسی، ارزیابی و بیولوژیکی و روانی موثر مشابه ارگاسم جنسی است (ماه و بینیک، 2001). علیرغم توصیف دقیق منحصر به فرد آن از طیف پدیده های احساسی ناشی از موسیقی (پانکسپ، 1995)، این اصطلاح رد صلاحیت شده است و به ندرت استفاده می شود.

از سوی دیگر، "فریسون" به عنوان "احساس سوزن سوزن شدن دلپذیر"، موهای بلند شده بدن و گوشت غاز توصیف می شود (هورون و مارگولیس، 2011، ص 591). «فریسون» ممکن است دقیق‌ترین و قابل استفاده‌ترین اصطلاح باشد، زیرا شدت احساسی را با احساسات لمسی قابل تأییدی که در هیچ ناحیه خاصی از بدن وجود ندارد، ادغام می‌کند. Blood و Zatorre (2001) همچنین بیان می کنند که مسیرهای عصبی مشابه زمانی استفاده می شود که انسان از غذا، رابطه جنسی یا لحظات متعالی و روانی و فیزیولوژیکی تجربه موسیقی لذت می برد.

همه ما این لحظات را یا از طریق بیان مانتراها، تمرین باکتی یوگا، هنگام خواندن آهنگ و حتی هنگام گوش دادن به آهنگ های آهنگین خوانندگان مورد علاقه خود تجربه کرده ایم. این که آیا فرد آن اوج را تجربه می کند یا خیر، برای افراد سوال است.

موسیقی و مغز انسان

نوروموزیکولوژی دریچه ای به مطالعه مغز و انعطاف پذیری آن ارائه می دهد. نوروموزیکولوژی به هماهنگی بین سیستم عصبی انسان و شیوه های تعامل ما با موسیقی اشاره دارد (روهمان، 1991). صدای موسیقی یا هر صدایی از طریق یک مسیر مشخص به بدن ما وارد می شود و سپس مغز به ما اجازه تولید، درک و لذت بردن از موسیقی را می دهد و عمل تجربه موسیقی برای رشد مغزی مفید است (لوئیس، 2002؛ پاتل، 2008).

لوب پیشانی مغز ما زبان و موسیقی را می سازد و سایر قسمت های مغز ما جنبه های مرتبط زبان را مدیریت می کند و موسیقی را پردازش می کند (پتل، 1998). چندین مطالعه (وانگ و آگیوس، 2018؛ هیکوک، 2003؛ اوری، 2004؛ مولا، 2009) تاکید کرده اند که زبان و موسیقی به راحتی در مغز قابل تشخیص هستند.

وانگ و آگیوس (2018) حوزه‌های مختلف درگیر در علوم اعصاب موسیقی را به همراه به‌روزرسانی‌های مقالات اخیر برجسته کردند.

جدول 2: مناطق مختلف مغز درگیر در علوم اعصاب موسیقی
[اقتباس از وانگ و آگیوس (2018)]

پیوند موسیقی و احساسات به خوبی شناخته شده است. انواع مختلف موسیقی مانند موسیقی غمگین، احساسی یا عاشقانه، احساسات مختلفی را برمی انگیزد (کوک، 1959). مایر (1956) موسیقی را به ویژه از منظر عاطفی مورد بررسی قرار داد و تاکید کرد که موسیقی احساسات و پاسخ های فیزیولوژیکی مرتبط را برمی انگیزد که اکنون می توان آنها را اندازه گیری کرد.

موسیقی می تواند خاطرات ما را فعال کند و احساسات ما را بیدار کند و به همین دلیل احتمالاً موسیقی روح انسان را آرام کرده است (Molnar-Szakacs, 2006). موسیقی بیشتر به بسیاری از ما کمک کرده است تا از اضطراب، افسردگی و اغلب بد خلقی بهبود پیدا کنیم (مولا، 2009). این به این دلیل اتفاق می افتد که هنگام آواز خواندن، نواختن آلات موسیقی یا گوش دادن به موسیقی، چندین قسمت از مغز ما درگیر می شود. بنابراین، اگرچه موسیقی ممکن است مانند یک فعالیت واحد به نظر برسد، اما از دیدگاه مغز یک فعالیت پیچیده باشد، زیرا حداقل 18 ناحیه از مغز ما فعال می شود که به آن یک توالی ساختار سلسله مراتبی می گویند (وانگ و آگیوس، 2018؛ پرت، 2004؛ واینبرگر، 2004). .

جدول 3: مغز، موسیقی، احساسات و حافظه
[اقتباس از وانگ و آگیوس (2018)]

چندین مطالعه (Koelsch, 2010; Levinson, 2000; Juslin, and Västfjäll, 2008) تأیید می کنند که تمرین رسمی موسیقی منجر به تغییرات قابل توجهی در ساختار عملکردی مناطق خاصی از مغز می شود (مخچه، جسم پینه ای، قشر حرکتی، پلانوم تمپورال). ). مطالعات دیگری نیز وجود دارد (Bever and Chiarello, 1974; Kimura, 1995; Koelsch, 2005) که تأیید می کند که تمرین موسیقی باعث ایجاد تغییرات متعددی در سیستم مغزی تمرین کنندگان موسیقی می شود.

موسیقی به نظر یک تمرین مغزی کامل است. در حالی که نیمکره راست ما با اتفاقات طبیعی در موسیقی مرتبط است، که با ملودی و تن صدا مرتبط است. از سوی دیگر، نیمکره چپ با ریتم و جنبه های تحلیلی مرتبط است. این همچنین توسط مطالعات fMRI نشان داده شده است که همچنین نشان داده است که موسیقیدانان آموزش دیده ویژگی های خاصی را نشان می دهند (بور و کیارلو، 1974؛ کولش، 2005). موسیقی به عنوان یک درمان به طور گسترده مورد استفاده قرار نمی گیرد، علیرغم این واقعیت که داده های تحقیق به وضوح تغییرات بیوشیمیایی در مغز را نشان می دهد، که شامل افزایش انتقال دوپامینرژیک نیز می شود (Sutoo and Akiyama, 2004).

مطالعه Sarkamo و همکاران (2008) که در بیماران سکته مغزی انجام شد، نشان داد که افرادی که حداقل یک ساعت در روز به موسیقی مورد علاقه خود گوش می‌دهند، بهبودهایی در توجه و خلق و خوی نشان می‌دهند (Sarkamo et al., 2008). برنامه های موسیقی درمانی به طور مشابه تأثیر مفیدی بر اضطراب و افسردگی در بیماران بستری در بیمارستان به دلیل ضایعات مغزی ناشی از تروما دارند (Guétin et al, 2009). در جمعیت سالمند، گوش دادن به موسیقی ممکن است کاهش شنوایی را کاهش دهد، درک مطلب را تسهیل کند و زوال شناختی را به تاخیر بیاندازد (Alain et al, 2014).

بحث و نتیجه گیری

بدیهی است که دانشمندان هندی باستان به خوبی از مزایای تمرین مانترا آگاه بودند، اگرچه در دوره ودایی مانتراها در اطراف آتش مقدس خوانده می شد و همانطور که تمدن در هند توسعه یافت شکل باکتی یوگا به خود گرفت که در حال ستایش است. الهی و امروزه ما انواع مختلفی از موسیقی (کلاسیک، موسیقی محلی، فیلمی، راک هندی/غربی و پاپ) داریم.

این مطالعه نشان می‌دهد که دانشمندان هندی باستان در بیان اینکه بدن ما ظرفی برای تجلی "صدا" است که به نام نادا برهمن (خدا به عنوان صدای الهی) شناخته می‌شود، اشتباه نکرده‌اند و صدای ما به عنوان یک نقطه دسترسی برای موسیقی عمل می‌کند.

Rishis باستان (محققان هند باستان) از طریق اوپانیشادها تأکید کردند که هجای مقدس Om صدای اولیه ای است که همه صداها و آفرینش های دیگر از آن بیرون می آیند. زیربنای تمام خلاقیت های آوایی است. بیان Om که از سه حرف A، U و M تشکیل شده است، کل فرآیند بیان را در بر می گیرد. مانند صدای گونگی است که کم کم به نقطه ای می رسد و در سکوت یکی می شود. کسی که به Om می رسد، با مطلق ادغام می شود (کومار و همکاران، 2010).

تأیید شده است که مغز و سیستم عصبی انسان برای تشخیص موسیقی از سر و صدا و پاسخ به ریتم و تکرار، آهنگ‌ها و آهنگ‌ها سخت است. همه انسان ها با یک توانایی ذاتی برای موسیقی متولد می شوند و همه ما این مدار بیولوژیکی داخلی را داریم که باعث می شود به طور طبیعی یا موسیقی را دوست داشته باشیم یا موسیقی را تولید کنیم. با این حال، مدار بیولوژیکی در مقایسه با دیگران در تمرین و تولید موسیقی موثرتر است.

این مطالعه همچنین نشان می‌دهد که نوازندگانی که به طور منظم موسیقی تمرین می‌کنند، مغز بزرگی دارند و این نیز این استدلال را تأیید می‌کند که افرادی که به طور منظم یا به عنوان بخشی از حرفه خود مانترا می‌خوانند نیز ممکن است مغز بزرگی داشته باشند. تعالی یا الوهیت همه از طریق مغز ما تجربه می شود، و چندین مطالعه علمی اکنون تایید می کنند که مغز ما پلاستیکی است و این مطالعه نشان می دهد که مانتراها و موسیقی می توانند به عنوان یک ابزار استفاده شوند.

بدیهی است که موسیقی سلامت و عملکرد انسان را بهبود می بخشد و به همین دلیل موسیقی با خواص ضد اضطراب و ضد درد مرتبط است و امروزه در بسیاری از بیمارستان ها برای کمک به آرامش بیماران و تسکین یا کاهش درد، گیجی و اضطراب استفاده می شود. مانتراها و موسیقی می توانند خاطرات را تحریک کنند، یا احساسات را بیدار کنند و تجربیات اجتماعی ما را تشدید کنند. وقتی موسیقی انفرادی خوب می‌خوانیم یا گوش می‌دهیم، همه ما احساس سوزن سوزن شدن دلپذیر، موهای بلند شده بدن و گوشت غاز (فریسون) داریم.

ممکن است بسیاری از ما یک خواننده آموزش دیده نباشیم یا شانسی برای تبدیل شدن به آن نداشته باشیم، اما مطمئناً همه ما مدارهای بیولوژیکی را در درون خود داریم که به ما امکان می دهد چند مانترا بخوانیم - که ممکن است مدار بیولوژیکی ما را تحت فشار قرار دهد که ممکن است شکل پذیری مغز ما را تغییر دهد و ما را تقویت کند. کیفیت زندگی. با این حال، یکی از نکات مهمی که هنگام خواندن مانترا باید در نظر داشته باشید، تلفظ حروف صدادار (svar) و صامت ها (varna) است.

دانشمندان هندی باستان بر این باور بودند که تلفظ صحیح مانتراها (صدا) به اضافه ایمان یا قصدی که این مانتراها بیان می شوند، تأثیرات مفید مورد نظر را برای مراقبه کنندگان به ارمغان می آورد که من مطمئن هستم که علم در آینده به آنها خواهد رسید.


***

(یادداشت سردبیر: این مقاله بررسی نشده است)

***

نویسنده: دکتر دینش بیست SFHEA (لندن)
ایمیل نویسنده: dineshbist@hotmail.com

نظرات و نظرات بیان شده در این وب سایت صرفاً متعلق به نویسنده (ها) و سایر مشارکت کنندگان در صورت وجود است.

***

منابع:

  • آلن سی.، زندل BR، هوتکا اس.، بیدلمن جی ام (2014). کم کردن صدا: فواید آموزش موسیقی بر مغز شنوایی پیر شنیدن. Res. 308, 162-173 10.1016/j.heares.2013.06.008
  • آریاس، م. (2014) موسیقی و مغز: نوروموزیکولوژی، علوم اعصاب و تاریخ، ش2 (4)، ص 149-155.
  • Bist, D. (2019) بررسی پتانسیل بدن و مغز انسان برای همگام سازی با رزونانس الکترومغناطیسی زمین و رزونانس شومان، مجله بین المللی هندوئیسم و ​​فلسفه (IJHP، http://www.bgrfuk.org/
  • Beck, GL (1994) Variations on a Vedic Theme: The Divine Names in the Gayatri Mantra, Journal of Vaishnava Studies, vol. 2 (2), p; 47-58.
  • بک، جی ال (2009) الهیات صوتی: هندوئیسم و ​​صدای مقدس (مطالعات در دین تطبیقی): انتشارات دانشگاه کارولینای جنوبی. Becker, J. (2004) Deep Listeners: Music, Emotion, and Trancing, Bloomington, IN: انتشارات دانشگاه ایندیانا.
  • Becker, J. (2004) Deep Listeners: Music, Emotion, and Trancing, Bloomington, IN: انتشارات دانشگاه ایندیانا.
  • Bever, TG and Chiarello, RJ (1974) تسلط مغزی در نوازندگان و غیر موسیقیدانان, Science, vol. 185، ص; 537-539.
  • Bhaktivedanta، SAC (1972-1989) ترانس. Srimad-Bhagavatam، نیویورک و لس آنجلس: Bhaktivedanta، Book Trust.
  • Blood، AJ و Zatorre، RJ (2001) پاسخ های بسیار لذت بخش به موسیقی با فعالیت در مناطق مغز مرتبط با پاداش و احساسات مرتبط است. Proc. Natl. آکادمی علمی، جلد. 98، ص; 11818-11823.
  • برایانت، ای اف و پاتون، LL (2005) جدال هند و آریایی: شواهد و استنباط در تاریخ هند، نیویورک: روتلگ.
  • Chnimayananda، S. (2017) Mandukya Upanishad با Karika Gaudapada، Central Chinmaya Mission Trust، Chinmaya Prakashan، بمبئی هند.
  • Chinmayananda, S. (1974) Discourses on Taittiriya Upanishad, ناشر: Trust Publications Chinmaya, ASIN: B0000D5P54
  • Cooke D. (1959) زبان موسیقی. آکسفورد: انتشارات دانشگاه آکسفورد.
  • کرومی، WJ (2001) "موسیقی بر مغز: محققان زیست شناسی موسیقی را بررسی می کنند" روزنامه هاروارد، دانشگاه هاروارد.
  • داس، اس. (2015) دراماتورژی هندی: نمای تاریخی از بهارتیا ناتیاشاسترا، مجله بین المللی ارجاع شده به مجله الکترونیکی کاوش سواد ISSN 2320 -6101.
  • Dudeja, JP (2017) تجزیه و تحلیل علمی مدیتیشن مبتنی بر مانترا و اثرات سودمند آن: مروری، مجله بین المللی فن آوری های علمی پیشرفته در علوم مهندسی و مدیریت، جلد. 3 (6).
  • Easwaran, E. (2007) Upanishads, Nilgiri Press, مرکز مدیتیشن کوه آبی, کانادا.
  • Frawley، D. (1994) تانتریک یوگا و الهه های خرد: اسرار معنوی آیورودا، Lotus Press USA، Passage Press Salt Lake City یوتا.
  • Gabrielsson، A. (2011) "تجارب قوی با موسیقی،" در کتاب راهنمای موسیقی و احساسات: نظریه، تحقیق، نیویورک: انتشارات دانشگاه آکسفورد، ص. 547–574.
  • Gambhirananda, S. (2009) Chandogya Upanishad – With the Commentary of Shankaracharya, ناشر: Advaita Ashrama; چاپ ششم، ISBN-6: 10، ISBN-8175051000: 13-978.
  • Gambhirananda، S. (2010) Prasna Upanishad- With the Commentary of Shankaracharya، ناشر: Advaita Ashrama، هند ISBN-10: 8175050233، ISBN-13: 978-8175050235.
  • Gambhirananda, S. (2010) Katha Upanishad With the Commentary of Shankaracharya, ناشر: Advaita Ashrama, India; نسخه 2، ISBN-10: 8185301336، ISBN-13: 978-8185301334.
  • Gambhirananda، S. (2010) Mandukya Upanishad- With the Commentary of Shankaracharya، ناشر: Advaita Ashrama، هند، ISBN-10: 8175050993، ISBN-13: 978-8175050990.
  • Gerety, FMM (2015) This Whole World is OM: Song, Soteriology, and the Emergence of the Sacred Syllable, Ph.D. پایان نامه، دانشگاه هاروارد.
  • Gold, BP, Frank, MJ, Bogert, B. and Brattico, E. (2013) موسیقی لذت بخش بر یادگیری تقویتی بر اساس شنونده تأثیر می گذارد, Front Psychology, vol. 4 (541).
  • Guétin, S., Portet, F., Picot, MC, Pommié, C., Messaoudi, M., Djabelkir, L., Olsen, AL, Cano, MM, Lecourt, E., and Touchon, J. (2009) تأثیر موسیقی درمانی بر اضطراب و افسردگی در بیماران مبتلا به دمانس نوع آلزایمر: مطالعه تصادفی، کنترل شده، دمانس و اختلالات سالمندی و شناختی، مقاله پژوهشی آنلاین، اختلال شناختی Dement Geriatr 2009؛ 28:36-46. (DOI: 10.1159/000229024)
  • Grewe, O., Nagel, F., Kopiez, R. and Altenmüller, E. (2007) گوش دادن به موسیقی به عنوان یک فرآیند بازآفرینی: همبستگی های فیزیولوژیکی، روانشناختی و روانشناختی لرز و احساسات قوی، درک موسیقی، جلد. 24، ص; 297-314.
  • Gridley, M. (2006) آیا نورون های آینه ای نسبت نادرست احساسات در موسیقی را توضیح می دهند؟ Percept Mot Skills، جلد. 102، ص; 600-602.
  • هریسون، ال و لویی، پی (2014) هیجان‌ها، لرز‌ها، فریسون‌ها و ارگاسم‌های پوستی: به سمت مدلی یکپارچه از تجربیات روان‌فیزیولوژیکی متعالی در موسیقی، جلد. 5 (ماده 790).
  • Hickok, G. (2003) تعامل شنیداری-حرکتی که توسط fMRI آشکار شد: گفتار، موسیقی و حافظه کاری در موسیقی و احساس ناحیه Spt، مجله علوم اعصاب شناختی، جلد. 15، ص; 673-682.
  • Huron, D. and Margulis, EH (2011) "انتظار و هیجانات موسیقی" در کتاب راهنمای موسیقی و احساسات: نظریه، تحقیق، کاربردها، (ص؛ 575-604) نیویورک: انتشارات دانشگاه آکسفورد.
  • Jourdain R. (1998) موسیقی، مغز و خلسه: چگونه موسیقی تخیل ما را تسخیر می کند، نیویورک، نیویورک، ایالات متحده: کتاب های آوون.
  • Juslin, PN, and Västfjäll, D. (2008) پاسخ های احساسی به موسیقی: نیاز به در نظر گرفتن مکانیسم های اساسی رفتار، علم مغز، ج. 31، ص; 559-575.
  • Kimura, D. (1964) تفاوت های چپ-راست در درک ملودی ها، QJ Exp Psychol, vol. 16، ص; 355-358.
  • Kochhar, R. (2000) The Vedic People: Their History and Geography, دهلی نو: Orient Longman.
  • Krishnananda S (1951) Mundaka Upanishad، موجود در: https://www.swamikrishnananda.org/mundaka_0.html [دسترسی در ژانویه 2020].
  • Koelsch، S. (2005) زیرلایه های عصبی پردازش نحو و معناشناسی در موسیقی، Curr Opin Neurobiology، جلد. 15، ص; 207-212.
  • Koelsch, S. (2010) Towards a nervous based emotions-vooked , Trends Cognitive Science, vol. 14، ص; 131-137.
  • Koelsch, S. (2014) همبستگی مغزی احساسات برانگیخته از موسیقی، Nat Rev Neuroscience، جلد. 15، ص; 170-180.
  • Kumar, S., Nagendra, HR, Manjunath, NK, Naveen, KV and Telles, S. (2010) مراقبه در مورد OM: ارتباط از متون باستانی و علم معاصر، مجله بین المللی یوگا، جلد. 3 (1)، p; 2-5.
  • Lefevre, M. (2004). بازی با صدا: استفاده درمانی از موسیقی در کار مستقیم با کودکان. مددکاری اجتماعی کودک و خانواده، 9، 333-345.
  • Levinson, J. (2000) Musical frissons, Rev. Fr. اتود. ام، جلد. 86، ص; 64-76.
  • Lewis, PA (2002) Musical minds, Trends Cognitive Science, vol. 6، ص. 364-366.
  • لی، جی. (2000) شعرهای ارسطو، ناتیاساسترا بهاراتامونی و رساله های زیمی: نظریه به عنوان گفتمان: مجله تئاتر آسیایی، جلد. 17، شماره 2 (پاییز، 2000)، صص 191-214 منتشر شده توسط: University of Hawai'i Press Stable URL: http://www.jstor.org/stable/1124489 بازدید: 16/02/2020
  • Madavananda, S. (1950) The Brhadaranyaka Upanihsad, 3rd edition, Advaita Ashram, Mayavati, Almora, Himalayas, India, موجود در: http://www.holybooks.com/wpcontent/uploads/Brihadaranyaka-Upanishad.pdf.
  • ماه، ک. و بینیک، YM (2001) ماهیت ارگاسم انسانی: بررسی انتقادی روندهای اصلی، بررسی روانشناسی بالینی، جلد. 21، ص; 823-856.
  • مزلو، اچ (1962) درسهایی از تجربیات اوج، مجله روانشناسی انسانی، جلد. 2, p; 9-18.
  • مزلو، اچ (1964) ادیان، ارزش‌ها و تجربه‌های اوج، کلمبوس: انتشارات دانشگاه ایالتی اوهایو.
  • Merchant, H. and Averbeck, BB (2017) The Computational and Neural Base of Rhythmic Timeing in Medial Premotor Cortex, Journal of Neuroscience, vol. 37، ص; 4552-4564.
  • Meyer, LB (1956) احساسات و معنا در موسیقی، شیکاگو، انتشارات دانشگاه شیکاگو.
  • Miles, SA, Rosen, DS and Grzywacz, NM (2017) A Analysis Statistical of Relation of Harmonic Surprise and Preference in Popular Music, Front. هوم علوم اعصاب، جلد. 11 (263).
  • Molnar-Szakacs I, Overy K: موسیقی و نورون‌های آینه: از حرکت تا حرکت هیجانی. SocCogn Affect Neurosci 2006; 1:235-41
  • Mula, M. (2009) Trimble MR: Music and madness: neuropsychiatric aspects of music, Clinical Med, vol. 9، ص. 83-86.
  • Oldenberg, H. (1988-1894) The Religion of the Veda, ترجمه انگلیسی از آلمانی اصلی, Shridhar B. Shrotri, دهلی: Motilal Banarsidass.
  • Olivelle, P. (1996) کلاسیک جهانی آکسفورد Upanishad, Cox & Wyman Ltd, Reading, Berkshire, GB.
  • اوری، کی، نورتون. AC, Cronin, KT, Gaab, N., Alsop, DC, Winner, E. and Schlaug, G. (2004) پردازش ملودی و ریتم در خردسالان, نورورپورت, جلد. 15، ص; 1723-1726.
  • Padoux, AV (1990) The Concept of the Word in Selected Hindu Tantaras, Albany, NY: SUNY Press.
  • Panksepp, J. (1995) منابع احساسی "لرز" ناشی از موسیقی، Music Percept، جلد. 13، ص; 171-207.
  • پاتل، AD (2008) "موسیقی به عنوان یک فناوری دگرگون کننده ذهن"، در مجموعه مقالات سمپوزیوم در موسیقی: تکامل آن، مبنای شناختی، و ابعاد معنوی، کمبریج.
  • Perret, D. (2004) ریشه های موسیقیایی: در آستانه های عصبی-موسیقی و شواهد جدید برای پل های بین بیان موسیقی و رشد درونی، تحقیقات آموزش موسیقی، جلد. 6، ص. 327-342.
  • Prajnanananda، S. (1963) A History of Indian Music – جلد اول: دوره باستان، ریاضی سری راماکریشنا، ویرایش دوم.
  • رغوان، وی (1978) موسیقی در ادبیات سانسکریت، مرکز ملی هنرهای نمایشی، فصلنامه، ش. 7 (4)، ص; 17-38.
  • Rauschecker, JP (2014) آیا ضبط صوت در سر شما وجود دارد؟ چگونه مغز ملودی های موسیقی را ذخیره و بازیابی می کند، Front Syst Neuroscience، جلد. 8 (149).
  • Rauscher, FH, Shaw, GL and Ky, KN (1995) گوش دادن به موتزارت استدلال مکانی-زمانی را تقویت می کند: به سمت یک مبنای عصبی فیزیولوژیکی، Neurosci Lett، جلد. 185، ص; 44-47.
  • Roehmann, FL (1991) Making the connection, Music Educator's Journal, vol. 77، ص; 21-25.
  • سلیم پور، وی. 2015، ص; 19-86.
  • Sarkamo, T., Tervaniemi, M., Laitinen, S., Forsblom, A., Soinila, S. and Mikkonen, M. (2008) گوش دادن به موسیقی بهبود شناختی و خلق و خوی را پس از سکته مغزی میانی شریان مغزی افزایش می دهد، Brain, vol. 131، ص; 866-876.
  • Schlagintweit Emil 2019. تصویر ویکی مدیا- Om Mani Padme Hum. در دسترس آنلاین در https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/7/76/Priere-6-syllabes-Om-Mani-Padme-Hum.jpghttps://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/7/76/Priere-6-syllabes-Om-Mani-Padme-Hum.jpg Accessed on 06 May 2020.
  • Schlaug, G., Norton, A., Overy, K. and Winner, E. (2005) اثرات آموزش موسیقی بر رشد مغز و شناختی کودک, Ann NY Acad Science, vol. 1060، ص; 219-230.
  • شارما، SA (2011) علم یکپارچه یاجنا، شانتیکونج، هاریدوار.
  • استوارت، ال. (2005) رویکرد عصبی شناختی به خواندن موسیقی، ان NY Acad Science، جلد. 1060، ص 377-386.
  • Sutoo, D. and Akiyama, K. (2004) موسیقی انتقال عصبی دوپامینرژیک را بهبود می بخشد: نمایش بر اساس تأثیر موسیقی بر تنظیم فشار خون، Brain Res, vol. 1016، ص; 255-262.
  • توماس، اس و شوبینی، LR (2018) تأثیر مدیتیشن مانترا گایاتری بر افراد ساده لوح مراقبه: یک مطالعه آزمایشی EEG و fMRI، مجله بین‌المللی روان‌شناسی هندی، جلد. 3 (2).
  • Walis, DC and Ellik, E. (2013) Tantra Illuminated: The Philosophy, History and Practice of Time Tradition, 2nd Edition.
  • Wang S. and Agius M. 2018. The Neuroscience of MUSIC; بررسی و خلاصه. روانپزشکی دانوبینا، 2018; جلد 30، عرضه 7، ص 588-594. در دسترس آنلاین در http://www.psychiatria-danubina.com/UserDocsImages/pdf/dnb_vol30_noSuppl%207/dnb_vol30_noSuppl%207_588.pdf/
  • Weinberger, NM (2004) Music and the Brain, Scientific American, vol. 291، ص; 88-95.
  • Zatorre, RJ, Chen, JL and Penhune, VB (2007) هنگامی که مغز موسیقی می نوازد: تعاملات شنیداری- حرکتی در درک و تولید موسیقی، Nat Rev Neuroscience، جلد. 8، ص. 547-558

***

تبلیغات

ترک پاسخ

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید

برای امنیت ، استفاده از سرویس reCAPTCHA گوگل مورد نیاز Google است سیاست حفظ حریم خصوصی و شرایط استفاده.

من با این شرایط موافق.